حسابدار ارشد همه فن حریف
ما در ازکی بستری برای مقایسه و خرید آنلاین بیمه ساختیم تا همه مردم بتونن بیمه دلخواهشون رو با بهترین قیمت و بیشترین سرعت و سهولت بخرن. الان برای این که بتونیم این مأموریت رو به بهترین نحو ادامه بدیم، نیاز داریم چند حسابدار باحال و خفن رو به تیم مالیمون اضافه کنیم تا فعالیتهای مالیمون با کیفیت، دقت و سرعت بیشتری انجام بشه. این یعنی دنبال اون تک ستارههایی میگردیم که نه تنها میتونن شب تار رو روشن کنن، بلکه در روشنی صبح هم همچنان پرفروغ ظاهر میشن!
کسی که از نظر فنی:
- حسابداری بدونه. یعنی بدونه چه قواعد و استانداردهایی رو باید رعایت کنه تا یه سیستم حسابداری نظاممند و دفاتر قانونی مقبول داشته باشه.
- کسبوکار و سازمان رو بشناسه. یعنی بدونه تو بیزینس و بخشهای مختلف سازمان چه خبره و اونا رو چه جوری باید تو قالب حسابهای مختلف بگنجونه و منظم کنه.
- بتونه حسابها رو کنترل کنه. یعنی سر از کار حسابها در بیاره و بفهمه تو دلشون چه خبره. چی درسته، چی غلطه، چی باید اصلاح یا پیگیری بشه.
- بتونه حسابها رو ببنده. علاقه وافری به بستن حساب ها داشته باشه و باز و بیصاحب موندن حساب ها اذیتش کنه! خیلی جدی کمک کنه تا حساب ها رو ماه به ماه ببندیم و دوره بستن ماهانه حساب ها رو کوتاه و کوتاهتر کنیم.
- فرآیندسازی، بهینهسازی و خودکارسازی بلد باشه. یعنی روند انجام کارها، ثبت اسناد و تهیه گزارشها رو به گونهای طراحی و مدیریت کنه که کارها با بیشترین سرعت، کمترین زحمت و بهترین دقت و کیفیت انجام بشه و خودش رو به عادت های قدیمی محدود نکنه.
- به کار با نرم افزار و داده ها مسلط باشه. از کار با داده و نرم افزارهای حسابداری لذت ببره و ابزارهایی مثل Excel و BI تو مشتش باشه و یا حداقل بتونه به سرعت بهشون مسلط بشه.
- تکالیف قانونی شرکت رو بدونه. قوانین مالیات، بیمه و تجارت رو به خوبی بشناسه و بدونه که این قوانین چه الزامات، محدودیتها یا امکاناتی رو برای شرکت و بخش مالیش ایجاد میکنه.
- بتونه گزارشهای خوب و استانداردی تهیه کنه. مدارک و گزارشهایی که باید برای مراجع بیرونی مثل اداره مالیات و بیمه و حسابرسها تهیه بشه رو جوری ارائه کنه که هم خواستههای اونا و هم منافع شرکت به بهترین نحو تأمین بشه.
کسی که از نظر رفتاری:
- کار رو تموم کنه و تیر خلاص رو بزنه.
- نتیجهگرا باشه و کارهاش رو برای رسیدن به یه هدف و خروجی مشخص و مطلوب تنظیم کنه و انجام بده نه این که فقط وظیفه گرا باشه و کارهاش رو صرفاً به خاطر این که فلان قانون، استاندارد، دستورالعمل یا مدیر اون جوری گفته انجام بده.
- حرفه ای باشه و این حرفه ای بودن رو بشه در جزء جزء کارهاش دید.
- یادگیری و رشد براش یک فرآیند مستمر و دلچسب باشه به طوری که در تار و پود وجود و هویتش تعریف شده باشه.
- آدم ها به خودی خود براش مهم و محترم باشن، حالا این آدم می خواد مشتری باشه، همکار باشه یا مدیر و مالک کسب و کار باشه. اجازه نده دسته بندیها و خط کشیهایی که در سازمانها برای بهتر انجام شدن کارها ایجاد شده مانع از دیدن گوهر وجودی آدم های دور و برش بشه یا خدای نکرده اهمیت کرامت انسانی و عزت نفس اونا رو کمرنگ کنه.
- هدف و مأموریتش این باشه که رفاه و خرسندی آدم هایی که باهشون کار می کنه یا بهشون خدمت می ده رو زیاد کنه همون طوری که هدف و مأموریت کسب و کار ما بهبود کیفیت زندگی و رضایت آدم هاست؛ آدم هایی که فارغ از هر دسته بندی و صفاتی برامون مهم و محترمن.
- از اشتباه کردن نترسه اما اگه اشتباه کرد مسئولیتش رو بپذیره، بابتش عذرخواهی کنه و دقت کنه که دیگه تکرار نشه.
- اگه جایی دید این مواردی که تا الان نوشتیم در سازمان ما رعایت نمیشه با روی خوش و نیت اصلاح بهمون تذکر و یادآوری کنه.
- و این که این شرح شغلی رو کامل خونده باشه و بهش پایبند باشه!
منتظر دیدن گل روی شما هستیم.