طراحی و تولید موشن گرافی حرفه‌ای برای اپلیکیشن بزالو

سبک کلی: طراحی مینیمال اما پرروح، رنگ‌های زنده، حرکات دوربین سینمایی، طنز فیزیکی، اغراق کارتونی، همراه با حس واقعی خستگی، امید، آرامش و قدرت. 🎬 سناریو 1) شروع — “سفر پرامید” صحنه: نمای داخلی ماشین. نور خورشید از شیشه جلو مستقیم می‌تابد روی صورت شخص؛ فضای گرم، زرد، امیدبخش. بخار خفیف روی شیشه، صدای باد. روی داشبورد چیزهایی که حس “سفر” می‌دهند: عینک آفتابی، نقشه تا شده، نوشابه انرژی‌زا، اسنک باز نشده حس شخصیت: هیجان، شروع یک ماجراجویی، یک لبخند ریز از گوشه لب. حرکت دوربین: از لانگ‌شات جاده → حرکت نرم تراولینگ تا کلوزآپ دست شخصیت روی فرمان → سپس کات به خروج از ماشین. وقتی او می‌رسد: نور خورشید لحظه‌ای شدت می‌گیرد (حس ورود به جایی بزرگ). شخصیت در ماشین را می‌بندد، دست‌هایش را کش می‌دهد، یک نفس عمیق رضایت‌بخش. 2) ورود به بحران — “ذهن پر از توقع، برخورد با حقیقت” شخصیت با قدم‌های آرام وارد ورودی بازار می‌شود… و بعد یک ترنزیشن دایره‌ای سریع (مثل دریچه دوربین) رخ می‌دهد. پوووف— تاریکیِ شب. بازار زیر چراغ‌های کم‌نور و نامنظم دیده می‌شود. دوربین می‌چرخد و از پشت سرش بازار عظیم را نمایش می‌دهد. 3) آشفتگی بازار — “وحشتِ واقعی” اولین نما: نما از بالا (Top View)، بازار فوق‌العاده شلوغ، پیچ‌درپیچ، مغازه‌ها روی هم، مسیرهای بی‌پایان، آدم‌ها نقطه‌های کوچک متحرک. کمی حالت کارتونی اغراق‌شده. حرکت: دوربین شروع به زوم و دالی‌‌این می‌کند و از بالا به پشت شخصیت می‌رسد. وقتی دوربین پشت سر او قرار می‌گیرد: بازار مثل یک موجود زنده شروع به تپیدن، لرزیدن، بزرگ‌شدن و کوچک‌شدن متناوب می‌کند. صدای «وومپ… وومپ… وومپ…» در بک‌گراند. شخصیت: دست‌هایش را روی سر می‌گذارد، یک قدم عقب می‌رود، وحشت‌زده و درمانده. 4) سقوط ناگهانی — “طنز و غافلگیری” یک سایه بزرگ روی شخص می‌افتد. او با ترس سرش را بالا می‌آورد— و یک گوشی عظیم با سرعت کارتونی از آسمان فرود می آید و تقــــ! روی سرش میافتد. او مثل یک تکه کاغذ چین‌خورده روی زمین پهن می‌شود. یک لحظه مکث کمدی. بعد، آه‌آه‌کنان بلند می‌شود. سرش را می‌مالد. ستاره‌های بامزه دور سرش می‌چرخند. 5) زنده شدن گوشی — “اولین جادوی Bazaloo” گوشی بزرگ شروع به درخشیدن می‌کند. نور آبی-فیروزه‌ای ملایم از زیر صفحه بیرون می‌زند. افکت‌ها: ویبره عمیق خطوط نورانی که روی بدنه می‌دوند صفحه روشن می‌شود و اپ بزالو باز می‌شود. لوگو و رنگ‌های اپ، اما با طراحی ساده و مینیمال (نه UI واقعی). شخصیت: چشم‌ها بزرگ می‌شود. مردمک‌ها برق می‌زنند. یک قدم جلو می‌رود. دهانش نیمه‌باز 6) ارتباط کمدی — “زبان بدنی گوشی” از کناره گوشی دو دست کارتونی ساده بیرون می‌زند. شانه‌های شخصیت را می‌گیرد و او را به چپ‌و‌راست تکان می‌دهد (نه شدید؛ خنده‌دار و بامزه). بعد با زبان بدن از او می‌پرسد: «چی میخوای؟ دنبال چی هستی؟» (مثلاً گوشی شانه بالا می‌اندازد، دست‌هایش را باز می‌کند، یا با انگشتش علامت سؤال بزرگ نمایش می‌دهد.) شخصیت: اول گیج، سپس یک لحظه انگار “فیوز احساسات روشن می‌شود”. با هیجان می‌گوید: «کفش ورزشی!» 7) جادوی فیلترها — “نظم در دل آشوب” گوشی دست شخصیت را می‌گیرد، انگشت او را به آرامی روی صفحه خودش می‌کشد. حرکت‌ها روی صفحه گوشی (سمبولیک): آیکون فیلتر بالا می‌پرد دسته‌بندی‌ها اسکرول می‌شوند گزینه‌ی “کفش” پرنور می‌شود یک سری دایره‌ی انتخابی با افکت “پاپ” انتخاب می‌شوند با فعال شدن فیلترها: بازار از پشت آن‌ها شروع می‌کند به جمع شدن. غرفه‌های آشفته کوچک می‌شوند، غلت می‌خورند و مانند بادکنک میترکند. از هزاران غرفه فقط 5 فروشگاه باقی می‌ماند، مرتب، تمیز، واضح. شخصیت: بالا پایین می‌پرد، مثل شادیِ کودکانه 8) شب اتاق — “تجربه‌ی راضی بودن” کات به شب. شخصیت روی تخت دراز کشیده؛ گوشی معمولی خودش در دست. هر بار که یک فروشگاه را به علاقه‌مندی‌ها اضافه می‌کند، از گوشی یک پاف قرمز کوچک و فانتزی بیرون می‌آید. مثل قلب‌هایی که دود می‌شوند. 9) ورود دوباره به بازار — “قهرمانِ روز دوم” صبح روز بعد. شخصیت با عینک آفتابی، اعتمادبه‌نفس کامل، شانه‌ها عقب وارد همان بازار می‌شود. بازار: دیگر هرج‌ومرج ندارد چند مغازه با هاله‌ی قرمز روشن (فِیوریت‌شده) مسیر قرمز روشن تا مغازه انتخابی او کشیده شده گام‌هایش روی مسیر قرمز افکت “پوف کوچیک” ایجاد می‌کند شخصیت: با قدم‌های آرام و مطمئن راه می‌رود. سر بالا. یک لبخند گوشه‌لب. انگار رئیس بازار شده. 10) پایان — “پیام اصلی با حس اعتماد” گوشی (کوچک و واقعی) در وسط صفحه ظاهر می‌شود. متن با تایپوگرافی نرم و منظم از پایین بالا می‌آید: «بزالو» بزرگ‌ترین بازارها… کوچیک‌تر، منظم‌تر، و قابل پیدا کردن. درخشش لوگو. fade out. سبک شخصیت مورد علاقم آپلود شده. و همچنین تصور تقریبی ای که از بازار دارم.