نشان کن
کد آگهی: KP3685208857

ترجمه داستان کوتاه

در سراسر کشور
در وبسایت پارسکدرز  (سه‌شنبه 22 فروردین 1402)
دورکاری
اطلاعات شغل:
امکان دورکاری و کار در منزل: دارد
نوع همکاری:  پروژه‌ای
مهارت‌های مورد نیاز:
ترجمه (Translation)
داستان (Fiction)
ترجمه (Translation)
ترجمه انگلیسی (English)
بازه حقوق:  از 750,000 تا 5,000,000 تومان
متن کامل آگهی:
ترجمه فارسی یک داستان به انگلیسی قیمت خودتان ارسال کنید دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از انها روی زمین صلیبی گذاشته بودو دیگری یک ستاره داوود. مردمی کـه از آنجا رد می شدند بـه هردو نگاه می کردند ولی فقط در کلاه گدائی کـه صلیب داشت پول مینداختند… کشیشی از آنجا میگذشت؛ مدتی ایستاد و دید کـه مردم بـه گدائی کـه ستاره داوود دارد کمکی نمی کنند.جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ این جا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم بـه تو کـه ستاره داوود داری بـه خصوص کـه درست نشستی بغل دست گدائی کـه صلیب دارد چیزی نمی دهد. در واقع از روی لجبازی هم شده بـه او پول می دهند نه بـه تو ! گدائی کـه ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد بـه گدای صاحب صلیب و گفت: هی “موشه” نگاه کن ببین کی آمده بـه برادران “گلدشتین” بازاریابی یاد میده؟ «خانواده گلدشتین؛ خاندانی ثروتمند و یهودی تبار بودند» یکی از دوستانِ کاناداییم، یه قانونِ جالب واسه خودش داشت! قانونش این بود کـه:باوجود داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کارِ پر مسئولیت ماهی «یک شب» باید خونه پدر و مادرش باشه!می گفت کـه کارهای بچه‌هارو انجام میدم‌ و میرم خودم تنهایی، مثل دورانِ بچگی و نوجوانی … چندین ساله این قانون رو دارم، هم خودم و هم همسرم!می گفت: خیلی وقت‌ها هم کار خاصی نمیکنیم! پدرم تلویزیون نگاه می‌کنهو من کتاب می‌خونم، مادرم تعریف می‌کنه، من گوش می‌دم، من حرف میزنم و مـادرم یا پدرم چرت میزنند و شب میخوابیم… صبح صبحانه‌ای می خوریم، بعد برمیگـردم بـه زندگی! دیروز روی فیسبوکش دیدم یه “عکس” گذاشته بودو یه نوشته کـه متوجه شدم مادرش چند ماه پیش فوت شده. براش پیام دادم کـه بابتِ درگذشت مادرت متاسفم و همیشـه ماهی یک شبی رو کـه گفتـه بودی بـه یاد دارم… جوابی داده، تشکری کرده و نوشته کـه: «مادرم توی خاطراتِ محدودش از اون شب‌ها بـه عنوانِ بهترین ساعتهای سالها و ماه‌های‌ گذشته ‌اش یاد کرده»و اضافه کرد کـه: اگه راستش رو بخوای “بیشتر” از مادرم برای خودم خوشحالم کـه از این «فرصت و شانس» نهایتِ استفاده رو برده‌ام…!! قوانینِ خوب رو دوست دارم… برای خودتون؛ دلتون؛ حالتون و خانوادتون قانون های‌ قشنگ بذارید؛ بعداً حسرت قانون های‌ گذاشته نشده رو نداشته باشید! 4 داستان جالب و واقعی که خواندن خالی از لطف نیست ! مجموعه : داستان جالب داستان های جالب و خواندنی دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از انها روی زمین صلیبی گذاشته بودو دیگری یک ستاره داوود. مردمی کـه از آنجا رد می شدند بـه هردو نگاه می کردند ولی فقط در کلاه گدائی کـه صلیب داشت پول مینداختند… کشیشی از آنجا میگذشت؛ مدتی ایستاد و دید کـه مردم بـه گدائی کـه ستاره داوود دارد کمکی نمی کنند.جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ این جا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم بـه تو کـه ستاره داوود داری بـه خصوص کـه درست نشستی بغل دست گدائی کـه صلیب دارد چیزی نمی دهد. در واقع از روی لجبازی هم شده بـه او پول می دهند نه بـه تو ! گدائی کـه ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد بـه گدای صاحب صلیب و گفت: هی “موشه” نگاه کن ببین کی آمده بـه برادران “گلدشتین” بازاریابی یاد میده؟ «خانواده گلدشتین؛ خاندانی ثروتمند و یهودی تبار بودند» یکی از دوستانِ کاناداییم، یه قانونِ جالب واسه خودش داشت! قانونش این بود کـه:باوجود داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کارِ پر مسئولیت ماهی «یک شب» باید خونه پدر و مادرش باشه!می گفت کـه کارهای بچه‌هارو انجام میدم‌ و میرم خودم تنهایی، مثل دورانِ بچگی و نوجوانی … چندین ساله این قانون رو دارم، هم خودم و هم همسرم!می گفت: خیلی وقت‌ها هم کار خاصی نمیکنیم! پدرم تلویزیون نگاه می‌کنهو من کتاب می‌خونم، مادرم تعریف می‌کنه، من گوش می‌دم، من حرف میزنم و مـادرم یا پدرم چرت میزنند و شب میخوابیم… صبح صبحانه‌ای می خوریم، بعد برمیگـردم بـه زندگی! دیروز روی فیسبوکش دیدم یه “عکس” گذاشته بودو یه نوشته کـه متوجه شدم مادرش چند ماه پیش فوت شده. براش پیام دادم کـه بابتِ درگذشت مادرت متاسفم و همیشـه ماهی یک شبی رو کـه گفتـه بودی بـه یاد دارم… جوابی داده، تشکری کرده و نوشته کـه: «مادرم توی خاطراتِ محدودش از اون شب‌ها بـه عنوانِ بهترین ساعتهای سالها و ماه‌های‌ گذشته ‌اش یاد کرده»و اضافه کرد کـه: اگه راستش رو بخوای “بیشتر” از مادرم برای خودم خوشحالم کـه از این «فرصت و شانس» نهایتِ استفاده رو برده‌ام…!! قوانینِ خوب رو دوست دارم… برای خودتون؛ دلتون؛ حالتون و خانوادتون قانون های‌ قشنگ بذارید؛ بعداً حسرت قانون های‌ گذاشته نشده رو نداشته باشید! یک دقیقه مطالعه … شکسپیر چه زیبا میگوید:بعضی بزرگ زاده میشوند، برخی بزرگی را بدست می آورند، و بعضی بزرگی را بدون این‌که بخواهند با خود دارند ..

این آگهی از وبسایت پارسکدرز پیدا شده، با زدن دکمه‌ی تماس با کارفرما، به وبسایت پارسکدرز برین و از اون‌جا برای این شغل اقدام کنین.

هشدار
توجه داشته باشید که دریافت هزینه از کارجو برای استخدام با هر عنوانی غیرقانونی است. در صورت مواجهه با موارد مشکوک،‌ با کلیک بر روی «گزارش مشکل آگهی» به ما در پیگیری تخلفات کمک کنید.
گزارش مشکل آگهی
تماس با کارفرما
این آگهی رو برای دیگران بفرست
نشان کن
گزارش مشکل آگهی
پنج‌شنبه 20 اردیبهشت 1403، ساعت 04:18