صاحب کارم میگفت یدونه چرخ کار داشتم یروز چند تا کار اشتباه شده بود بهش گفتم اینا رو بشکاف اون پایین چرخ نشسته بود من میدوختم اون میشکافت من هرقد دوخته بودم همشو شکافته بود اخر کارام تموم شد گفتم کارا رو بده داد همش شکافته من هم قهرم اومده بود هم خندمگرفت