روزی مردی آرزو داشت ماه را بگیرد ولی هر چی تلاش میکرد ماه نزدیک به زمین نمیشد
ی شب مرد در پنجره را باز کرد و دید ماه نزدیک به زمین است سال های سال دوید تا به قله برسد و ماه را بگیرد.
بالاخره به قله رسید.
ماه را گرفت و به خانه آورد.ان مرد نادان نمیدانست که جای ماه در خانه نیست.ماه بی قراری می کرد اما مرد برایش اهنگ و داستان میخواند تا بی قراری آن کم شود.علاوه بر همه ی اینا برایش اش هم پخته بود.ماه انقدر بی قراری که کرد مرد گفت:(ای ماه قشنگ!من سال های سال برای تو دویدم،جوان بودم و برای به دست آوردن تو جنگیدم و پیر شدم،تو چرا بی قراری میکنی)؟
ماه با زبان بی زبانی به آن مرد نادان فهماند که جای من در آسمان است نه درخانه.
ماه وقتی دلیل بی قراری ماه را فهمید باز دوباره به قله رفت و ماه را در آسمان پاک و پر ستاره ی خداوند متعال گذاشت.
ماه خوشحال شد و مرد هم وقتی فهمید جای ماه در آسمان است و ماه در آسمان خوشحال هست پیش خودش گفت:(ای ماه قشنگم!کاش این را زودتر میفهمیدم که تو جایت در آسمان است
تورا این همه در خانه ام اذیت نمیکردم).
مرد با خوشحالی ماه خوشحال شد و از ماه معذرت خواهی کرد.
قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید.
نتیجه:
عقل که نباشد جان در عذاب است.
هیچ کاری بدون فکر کردن و مشورت کردن درست نیست و ما به مشکل بر میخوریم
این آگهی از وبسایت پارسکدرز پیدا شده، با زدن دکمهی تماس با کارفرما، به وبسایت پارسکدرز برین و از اونجا برای این شغل اقدام کنین.
هشدار
توجه داشته باشید که دریافت هزینه از کارجو برای استخدام با هر عنوانی غیرقانونی است. در صورت مواجهه با موارد مشکوک، با کلیک بر روی «گزارش مشکل آگهی» به ما در پیگیری تخلفات کمک کنید.